در قسمتی از کتاب رسوایی در بوهم می خوانیم که چطور شزلوک هلمز با استفاده از علم کافی،مشاهده ی دقیق و استنتاج درست به نتایج درستی می رسد.متن نقره ای رنگ زیر رو که بخشی از کتاب هست بخونید:


*     *     *     *     *


- .ومی بینم که دوباره مشغول طبابت شده ای.به من نگفته بودی که قصد داری دوباره دست به کار عیادت بیماران بشوی.

-پس از کجا فهمیدید؟

-می بینم و نتیجه گیری می کنم.از کجا می دانم که تو اخیرا خودت را از سر تا پا خیس کزده ای و این که یک دختر خدمتکار به کلی دست و پا چلفتی و سر به هوایی هم در خانه داری؟

گفتم:

-هولمز عزیزم،این دیگر غیر ممکن است.اگر چند قرن پیش بود حتما شما را به جرم جادوگری می سوزاندند.راست است که من روز پنجشنبه پیاده روی مفصلی در خارج از شهر کردم و وقتی به خانه برگشتم به کلی خیس آب بودم؛ولی از آن جا که لباس هایم را عوض کرده ام،هیچ نمی توانم بفهمم شما چگونه به این نتیجه می رسید.و اما خدمتکارمان مری جین(Mary Jane)،اصلاح ناپذیر است و همسرم دارد او را مرخص می کند؛ولی باز در این مورد هم نمی توانم بفهمم شما چطور این نکته را دریافتید.

شرلوک هولمز پاسخ داد:

-ساده تر از این نمی شود.چشم هایم به من می گویند که در رویه کفش چپ تو رو به داخل،درست همان جا که روشنایی آتش بخاری بر آن افتاده،چرم با شش برش موازی بریده شده است.واضح است که این خراشیدگی ها به دست کسی پدید آمده که با بی دقتی هرچه تمام تر یک آلت تیز را به طرف کفش کشیده تا گلی را که به کف آن چسبیده بوده بتراشد.بر پایه ی این مشاهده من دو نتیجه گیری کردم:یکی این که تو در هوای بسیار نامساعد از خانه بیرون رفته ای و دیگر این که نمونه ی درجه اولی از دختر خدمتکار لندنی آزار دهنده و چکمه چاک دهنده در منزل داری.و اما در مورد طبابت تو.هرگاه شخصی وارد اتاق من بشود که بوی یدوفورم بدهد و انگشت اشاره ی دست راستش لکه ی سیاه رنگ نیترات دارژان را داشته باشد و یک طرف کلاه سیلنرش هم ورم کرده باشد،چون گوشی پزشکی خودش را توی آن چپانده،من باید آدم بسیار کند ذهنی باشم اگر نگویم آن شخص عضو فعالی از جامعه ی پزشکی است.

وقتی فرآیند استنتاج خود را توضیح داد از سادگی آن خنده ام گرفت.گفتم:

-وقتی استدلالات شما را می شنوم،قضیه به اندازه ای ساده به نظر می رسد که فکر می کنم من هم از عهده بر می آیم،هرچند که نوبت بعد که با استدلال شما رو به رو می شوم باز گیج هستم تا شما دوباره توضیح بدهید.با وجود این عقیده دارم که چشم من هیچ دست کمی از چشم شما ندارد.

پاسخ داد:

-همین طور است.


*     *     *     *     *


درواقع دکتر واتسون درست فکر می کند.او هم می تواند.همه ی ما می توانیم.فقط باید علم کافی،مشاهده ی دقیق و استنتاج درست رو داشته باشیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها